امروز پذیرش من به حدی رسیده است که بدانم در مقابل عادت، وابستگی و هموابستگیها عاجز هستم. این پذیرش سادهتر از قبول قدرت خداوند برای تغییرات مثبت در من است. خلاء معنوی در من از جایی آغاز شد که فکر میکردم خداوند پساز خلق من، مرا رها کرده است، تا منهم با تلاش و نبوغ خودم تمام قلههای موفقیت را فتح کنم. درحالیکه عملاً نشاندادم که موفق نشدم. اگر موفقیتی هم بود موقتی بوده است. آیا عدم موفقیت و شکستهایم تقصیر خودم بود یا تقصیر دیگران؟ اگر تقصیر خودم بود کجاها وادادهام؟ چطور آنها را شناسایی کنم؟ بهجای آنها از چه ابزارهایی استفاده کنم؟ آیا به تنهایی قادر هستم آنها را جایگزین و استفاده کنم؟ چطور و چگونه؟ در حالیکه اصول برنامهی خودیاری مرا بهطرف قدرتی مافوق قدرت من راهنمایی میکند. قدرت و نیرویبرتر! میگویند غرور و انکار تو از قبول این قدرت خودداری کرده بود. برای نجات خودم از این وضعیت سعی میکردم وجود و نقش او را درک کنم. با اینکه از او میترسیدم، زانو زدم و از او کمک خواستم و با اینکار دیوار انکار و غرورم فرو ریخت، دیواری که مانع ارتباط من و خداوند مهربان شده بود.
غرور و انکار سپر دفاعی بیماری وابستگی!
درباره این سایت