بیماری وابستگی، بیماری مرموزی است، که فرد را در پشت پرده‌ی غرور، انکار و خودخواهی سرگردان می‌کند. امروز می‌دانم که زندگی گذشته‌ام زندگی درست و مناسب نبود. من در اثر خودخواهی اجازه‌ی زندگی را از خود و دیگران سلب کرده بودم و در همان‌حال هم سعی می‌کردم مشکلات آنها را که ربطی به من نداشت حل کنم. آنقدر غرق حل مسائل و رفع مشکلات دیگران بودم که خودم و نیازهایم را فراموش کرده و یا ندیده گرفته بودم. یکی از شاخصه‌های بیماری وابستگی، به‌نام تأییدطلبی در من به شدت فعال بود. برای پُرکردن خلاء آن، در زندگی دیگران مداخله می‌کردم و گدای یک مرسی بودم. رهایی از این وضعیت برایم بسیار مشکل و سخت شده بود. در گذشته فکر می‌کردم که مداخله در کارها و امور دیگران و سرپرستی از آن‌ها را امری مقدس و از روی مرام و معرفت است. امروز می‌دانم مداخله درکار و حل مسائل دیگران بدون خواست آن‌ها، فضولی است و فرصت و تمرین آموزش رفع مسائل و رفع مشکلات را از آن‌ها می‌گیرم. با مداخله در امور آن‌ها خودم بدون انرژی خواهم ماند. خداوند به اندازه‌ی تحمل هرکسی به او مسائل و مشکلات می‌دهد، تا آن‌ها را رفع و حل کند و یا شرایط را بپذیرد.
زندگی کن و بگذار زندگی کنند!

گزیده ایی از کتاب پاک زیستن...

گزیده ایی از کتاب پاک زیستن..

گزیده ایی از کتاب پاک زیستن.

زندگی ,دیگران ,حل ,مشکلات ,مسائل ,رفع ,مسائل و ,را از ,رفع مشکلات ,آن‌ها را ,مداخله در

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تجهیزات ساختمان کمک به کودکان سرطانی آموزش زبان انگلیسی با جدیدترین روش ها زندگی عزیز من جمهوری لوله شاپ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان اوز تک نسیم ابر کوچک زمینی