من امروز میخواهم به کسی در گروه اعتماد کنم، به کسی که مرا درک میکند و خواهان کمک به یک بیمار وابسته است. این کمک بهصورت عشق بلاعوض و بدون توقع انجام میشود و این دوست به نام راهنما در برنامه است. میخواهم هر آنچه را که در دل دارم به او بگویم. امیدوارم که او بهحرفهایم گوش دهد. زمانیکه فارغ از همه قضاوتها و ترسها را با راهنمایم و خودم صادقانه حرف میزنم احساس خوبی دارم. کارهایی که من در اثر وابستگی و بیارزشی انجام داده و غرق احساس گناه بودهام، راهنمایم میگوید که من هم کارهای مشابه تو را انجام دادهام، وقتی احساس میکنم که بهخاطر و کارهای انجام دادهام، مرا سرزنش و قضاوت نمیکند مطمئن میشوم که در جایگاه خوبی قرار گرفتهام. من میدانم که بیماری وابستگی در من رابطهی مستقیم با مغز بیمارم دارد و این مغز بیمار من است که به من راهکارهایی داده است که چنین شده و چون بیماریی دارم معمولاً به جای تفکر درست، تخیل و توهم نادرست و منفی بافی را به من آموزش داده و راه نادرستی را نشانم میدهد، در اینجاست که نقش مثبت راهنما به عنوان کمک به ما نشان داده میشود.
راهنما انتخاب کن و به او اعتماد داشته باش!
درباره این سایت