در برابر تغییر تسلیم شو
25مارس 5فروردین
از آنجایی که من نمی توانم مثل یک معتاد فکر کنم اولین واکنش غریزی من به طرز برخورد و انتخاب های آنها با خشم ،ترس و نا امیدی است.همین باعث می شودتمرکزم روی دیگران و مشکلات شان باشد نه روی خودم .البته من مشکلی ندارم چون یک معتاد نیستم.من همه جواب ها را دارم توانایی هر کاری را دارم،می توانم هر موقعیتی را کنترل کنم و می توانم هر مشکلی را که دیگران با آن مواجه می شوند بر طرف کنم.
می توانم این رفتار را به نشتی آب از لوله تشبیه کنم.در ابتدا می توانم با مقداری نوار چسب روی چند سوراخ را ببندم اما وقتی نوار چسب تمام شد با هر چیزی که دستم برسد روی آنها را می پوشانم .سعی می کنم همه سوراخها را بگیرم اما نمی توانم به قدر کافی خودم را به هر طرف بکشم تا همه سوراخها را ببندم تا اینکه لوله می ترکد و از کنترل خارج می شود.
حالا که خودم را تا زانو در آب می بینم مجبورم تسلیم شوم و اقرار کنم که مشکلی وجود دارد که من نمی توانم آن را حل کنم.در چنین موقعیتی به نارانان آمدم و نمی فهمیدم چه انتظاری دارم.اما می دانستم در مورد اینکه از این به بعد چه کار کنم عقیده ای ندارم.نیاز داشتم هدایت شوم .با این طرز فکر آمدم که رفتار درستی دارم و هر چیزی را می توانم درست کنم.با کوله باری از عادتها و روش هایی که مطمعن بودم برای همه مو قعیت ها کار برد دارد آمدم .فهمیدم که در آشفتگی زندگی می کردم و پیشرفت در یک روش زندگی به من کمک کرد تا با وجود تاثیرات اعتیاد یک عزیز معتاد دوام بیاورم.
تفکری برای امروز:
در نارانان روش هایی را نه تنها برای زنده ماندن بلکه برای زندگی کردن پیدا می کنم.
درباره این سایت