دوم فروردین: سه سال در جلسات شرکت می کردم و نمی توانستم قطع مصرف کنم تا عاقبت دریافتم در برابر نیکوتین عاجزم.
چنان گرفتار سرفه های دلخراش و وحشتناک بودم که گویی در حال مرگ بودم. می ترسیدم غذا بخورم زیرا بعد از غذا خوردن سرفه ها شروع می شد. بجای خوابیدن در رختخواب روی صندلی می خوابیدم زیرا در حالت درازکش نمی توانستم راحت تنفس کنم. دائم گلویم را صاف می کردم. طی سه ماه دو بار مبتلا به برونشیت شدم. آنقدر لاغر و نحیف شده بودم که رگهای شکمم دیده می شد. می دانستم باید قطع مصرف کنم. قبلا چند بار تصمیم گرفته بودم اما هرگز به آن عمل نکردم. روزی ناگهان چیزی در وجودم بیدار شد. بسیار ناتوان شده بودم. به جرات می گویم خداوند دست بکار شده بود و بدون دخالت او هرگز قادر به قطع مصرف نبودم. به جای جنگیدن با وسوسه آن را پذیرفته، خود را به خدا می سپارم و سریعا آن را به مشارکت می گذارم. از دوستان انجمن آموخته ام خداوند قادر است هر آن چه را اراده کند انجام دهد. مسلما حق با آنهاست! وسوسه آخرین بار را به یاد نمی آورم اما اکنون هشت ماه از آخرین بار مصرفم گذشته است.
برای امروز شکرگذار خداوندم، زیرا کاری برایم انجام داده که خود به تنهایی قادر به انجام آن نبودم.
درباره این سایت