بیست و دوم فروردین
بسیار سعی کردم رها ساختن را بیاموزم .زندگی با یک مصرف کننده ،گیج کننده و ایدهء رها ساختن بسیار مبهم بود . الکلی زندگیم خواب آلود نا آرامی بود که تقریبا هرشب از تخت می افتاد .من وظیفه خود می دانستم که او را به روی تخت برگردانم . پس از چند بار شرکت کردن در جلسات الانان ،شبی ، بی تفاوت از کنار او گذشتم و به رختخواب رفتم . در جلسه بعدی الانان پیروز مندانه مشارکت کردم .و گفتم "بالاخره معنی رها ساختن را فهمیدم"آنها بمن گفتند : خوب این دقیقا آنچیزی نیست که میخواستیم یاد بگیری . منظور ما رها ساختن با عشق بود . من جلسه را با مفهوم تازه ای که بار دیگر محبوبم از تخت افتاد و آنرا انجام دادم ،ترک کردم . وقتی محبوب من از تخت افتاد من باز هم به او کمک نکردم تا به تخت برگردد ،اما قبل از رد شدن از کنارش و رفتن به تخت ،یک پتو روی او انداختم . برای من این مفهوم رها کردن با عشق بود .

یاد آوری امروز


با کمک نیروی برترم ،همیشه رها کردن رابا پتوی عشق همراه می سازم . من محبوبم را بدون توجه به اینکه در گیر بیماریست یا نه با آن پتو رها میکنم . و همیشه به خاطر خواهم داشت که در برخورد با انسانهای دیگر ،با فرزندان خدا برخورد میکنم . "رهایی طرد کردن نیست و نه باز گشت به رفتار های بیمارگونه قبلی . رها ساختن ، دیوار نیست بلکه پلی ست که یک الانانی به تدریج و آرام برای رسیدن به زندگی و ارتباطاتی جدید از آن عبور میکند .

گزیده ایی از کتاب پاک زیستن...

گزیده ایی از کتاب پاک زیستن..

گزیده ایی از کتاب پاک زیستن.

رها ,تخت ,افتاد ,عشق ,الانان ,، ,رها ساختن ,از تخت ,ساختن را ,رها کردن ,تخت افتاد

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت مهندسین و مشاوره اسپو گروه آموزشی توسعه شایستگی های حرفه ای معلمان استان بوشهر اخبار و اطلاع رسانی های منطقه22 قرآن ناطق وارش مرکز تخصصی تعمیرات لوازم خانگی دانلود کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم Alireza Tanhaei انجام پروژه های دانشجویی (آفیس) زندگی نو